(-:وبلاگ سرگرمی ها و دانستنی های سیب:-)

همــــه جـــــور چیـز باحالـ برایـــــ همــــه!

(-:وبلاگ سرگرمی ها و دانستنی های سیب:-)

همــــه جـــــور چیـز باحالـ برایـــــ همــــه!

خبر توپ!!!!!!!

سلام به دوستانی که الآن دارند این مطلب را می خوانند . من یک تصمیم برای خاص شدن وبلاگم دارم . سوالای امسال همین امسال ۲۰ اسفند ۸۹ مال تیز هوشان ! می خواهم از معلمم بگیرم . خانم نویدی موافقت کرده . من قول می دم طی دو هفته ی آینده همه ی سوالات (بجز اونایی که شکل دارن ) براتون تو وبلاگ بذارم . امیدوارم از این طرح استقبال بشه و وبلاگم معروف . بشه . در ضمن هر گونه کپی برداری و تقلب از روی سوالا ممنوعه! اگه تقلب کنین روی یادداشت رمز میذارم !و رمز رو به هیچکسی نمیدم!!!پس حق چاپ محفوظ و متعلق به شرکت جی تی ای اس است !مرسی . 

ترلان 

ضمیمه:انشاالله ۲۳ اردیبهشت که آزمون مرحله ی دو هست اون سوالا رو هم برای دوستان عزیزی که کپی نمی کنند می ذارم . یادتون باشه سوالا مال ورودی راهنمایی هستن .

جک

مرده به گردن سوسمارش طناب میبنده میره تو خیابون.پلیس بهش گیر میده میگه اینو چرا آوردی تو خیابون.ببرش باغ وحش.مرده میگه باشه.فردا پلیسه دوباره مرده رو با سوسمارش تو خیابون میبینه میگه مگه نگفتم سوسمارتو ببر باغ وحش؟مرده میگه دیروز بردمش باغ وحش.امروز دارم میبرمش سینما! 


 

مرده می ره استخر.شنا می کنه میره زیر آب بعد از پنج دقیقه میاد بالا نفس نفس زنون میگه بابا کاشی کاره عجب نفسی داشته 

 


از نیوتون می پرسن:چرا از افتادن سیب تعجب کردی.
میگه آخه من زیر درخت گلابی نشسته بودم

معما

شخصی تخم مرغ را دانه ای ۷۰۰ تومان خرید و ۵۰۰ تومان فروخت و سرانجام میلیونر شد . چطور چنین چیزی ممکن است؟  (نظر یادتون نره!) 

 

 

معما ی بیل گیتس

دو اتاق در مجاورت هم قرار دارند. هر کدام یک در دارند ولی هیچکدام پنجره ندارند. درهایشان که بسته باشد درون اتاقها کاملا تاریک است. در یک اتاق سه چراغ برق به توانهای ۱۰۰، ۱۱۰ و ۱۲۰ وات و در اتاق دیگر سه کلید برق مثل هم وجود دارد. ما نمیدانیم کدام کلید کدام چراغ را روشن میکند( مثلا نمیدانیم آیا کلید وسطی مربوط است به چراغ وسطی یا به چراغهای دیگر اما بطور قطع میدانیم که هر کدام از کلید ها یکی از چراغها را روشن میکند. همچنین ترتیب چراغها را هم نمیدانیم ). مشخص  کنید که هر کلید مربوط به کدام چراغ است.. برای اینکار و در شروع، باید در اتاق کلیدها باشید و کار را از آنجا شروع کنید. میتوانید هر چند مرتبه که بخواهید کلیدها را روشن و خاموش کنید. اما شما تنها هستید و نمیتوانید از کسی کمک بگیرید و هیچگونه وسیله ای هم خواه برقی خواه غیر برقی بهمراه ندارید و مهمتر از همه اینکه حق ندارید بیش از یکبار وارد اتاق چراغها شوید و وقتیکه وارد شدید و بیرون آمدید، دیگر نمیتوانید مجددا وارد آن اتاق بشوید.  

 این چیستان را بیل گیتس در سال ۲۰۰۲ طراحی کرد تا از بین ۱۰۰ مهندس یکی را برای شرکتش انتخاب کند.حال شما بگویید که هر کلید کدام چراغ را روشن می کند؟(حتما نظر بدین)

زندگی خیلی کوتاه است قدرش را بدانیم .

روزی معلمی از دانش آموزانش خواست که اسامی همکلاسی هایشان را بر روی دو ورق کاغذ بنویسند و پس از نوشتن هر اسم یک خط فاصله قرار دهند . سپس از آنها خواست که درباره قشنگترین چیزی که می توانند در مورد هر کدام از همکلاسی هایشان بگویند، فکر کنند و در آن خط های خالی بنویسند . بقیه وقت کلاس با انجام این تکلیف درسی گذشت و هر کدام از دانش آموزان پس از اتمام، برگه های خود را به معلم تحویل داده و کلاس را ترک کردند . روز شنبه، معلم نام هر کدام از دانش آموزان را در برگه ای جداگانه نوشت و سپس تمام نظرات بچه های دیگر در مورد هر دانش آموز را در زیر اسم آنها نوشت . روز دوشنبه، معلم برگه مربوط به هر دانش آموز را تحویل داد . شادی خاصی کلاس را فرا گرفت . معلم این زمزمه ها را از کلاس شنید "واقعا؟ " "من هرگز نمی دانستم که دیگران به وجود من اهمیت می دهند!" "من نمی دانستم که دیگران اینقدر مرا دوست دارند." دیگر صحبتی ار آن برگه ها نشد . معلم نیز ندانست که آیا آنها بعد از کلاس با والدینشان در مورد موضوع کلاس به بحث و صحبت پرداختند یا نه، به هر حال برایش مهم نبود . آن تکلیف هدف معلم را بر آورده کرده بود .دانش آموزان از خود و تک تک همکلاسی هایشان راضی بودند با گذشت سالها بچه های کلاس از یکدیگر دور افتادند . چند سال بعد، یکی از دانش آموزان در جنگ ویتنام کشته شد و معلمش در مراسم خاکسپاری او شرکت کرد . او تا به حال، یک سرباز ارتشی را در تابوت ندیده بود ... پسر کشته شده، جوان خوش قیافه و برازنده ای به نظر می رسید . کلیسا مملو از دوستان سرباز بود. دوستانش با عبور از کنار تابوت وی، مراسم وداع را بجا آوردند . معلم آخرین نفر در این مراسم تودیع بود . به محض اینکه معلم در کنار تابوت قرار گرفت، یکی از سربازانی که مسئول حمل تابوت بود، به سوی او آمد و پرسید: " آیا شما معلم ریاضی مارک نبودید؟ " معلم با تکان دادن سر پاسخ داد: "چرا" سرباز ادامه داد: "مارک همیشه در صحبتهایش از شما یاد می کرد." پس از مراسم تدفین، اکثر همکلاسی هایش برای صرف ناهار گرد هم آمدند. پدر و مادر مارک نیز که در آنجا بودند، آشکارا معلوم بود که منتظر ملاقات با معلم مارک هستند . پدر مارک در حالیکه کیف پولش را از جیبش بیرون می کشید، به معلم گفت: "ما می خواهیم چیزی را به شما نشان دهیم که فکر می کنیم برایتان آشنا باشد." او با دقت دو برگه کاغذ فرسوده دفتر یادداشت که از ظاهرشان پیدا بود بارها و بارها تا خورده و با نواری به هم بسته شده بودند را از کیفش در آورد . خانم معلم با یک نگاه آنها را شناخت. آن کاغذها، همانی بودند که تمام خوبی های مارک از دیدگاه دوستانش درونشان نوشته شده بود . مادر مارک گفت: "از شما به خاطر کاری که انجام دادید متشکریم. همانطور که می بینید مارک آن را همانند گنجی نگه داشته است." همکلاسی های سابق مارک دور هم جمع شدند. چارلی با کمرویی لبخند زد و گفت: "من هنوز لیست خودم را دارم. اون رو در کشوی بالای میزم گذاشتم." همسر چاک گفت: "چاک از من خواست که آن را در آلبوم عروسیمان بگذارم." مارلین گفت: "من هم برای خودم را دارم. توی دفتر خاطراتم گذاشته ام." سپس ویکی، کیفش را از ساک بیرون کشید و لیست فرسوده اش را به بچه ها نشان داد و گفت: "این همیشه با منه ..." "من فکر نمی کنم که کسی لیستش را نگه نداشته باشد." معلم با شنیدن حرف های شاگردانش دیگر طاقت نیاورده، گریه اش گرفت. او برای مارک و برای همه دوستانش که دیگر او را نمی دیدند، گریه می کرد . سرنوشت انسانها در این جامعه بقدری پیچیده است که ما فراموش می کنیم این زندگی روزی به پایان خواهد رسید، و هیچ یک از ما نمی داند که آن روز کی اتفاق خواهد افتاد . بنابراین به کسانی که دوستشان دارید و به آنها توجه دارید بگویید که برایتان مهم و با ارزشند، قبل از آنکه برای گفتن دیر شده باشد. اگر شما آنقدر درگیر کارهایتان هستید که نمی توانید چند دقیقه ای از وقتتان را صرف فرستادن این پیغام برای دیگران کنید، به نظر شما، این اولین باری خواهد بود که شما کوچکترین تلاشی برای ایجاد تغییر در روابط تان نکردید؟ هر چه به افراد بیشتری این پیغام را بفرستید، دسترسی شما به آنهایی که اهمیت بیشتری برایتان دارند، بهتر و راحت تر خواهد بود . به یاد داشته باش، چیزی را درو خواهی کرد که پیش از این کاشته ای.  

منبع وبلاگ dokhimokhi.blogfa.com

سیارات منظومه ی شمسی

  

 

در آینده تصاویر بیشتری می گذارم . الان کامپیوترم هنگ کرد .   دو عکس اول که به ترتیب :عطارد و زهره و عکس آخر هم جالب است نسبت اندازه ی سیارات کوچکتر . دیگر حرفی ندارم جز این که نظر بدهید . مرسی. ترلان

نظر بدین!!!!

نظر بدین اگه نه زنده بیرون نخواهید امد!

عناصر

در دمای 273- درجه تمام عناصر که دارای نقطه انجماد مشخص هستند، جامد می باشند.

دردمای 5575 درجه تمامی عناصر گاز شده اندو فقط یک عنصر مایع است (رنیوم).

دردمای5727 درجه تمامی عناصر گاز شده اند.

نویسنده:آفرین